به گزارش مشرق به نقل از فارس، «محمد الحورانی» نویسنده عرب در مقالهای تحت عنوان « آیا زمان تجزیه جهان عرب فرار رسیدهاست؟» به بررسی طرح تجزیه خاورمیانه و جهان عرب پرداخت.
متن این مقاله به شرح زیر است:
اسرائیل مدتهاست که در راستای تجزیه کشورهای عربی فعالیت میکند و مراکز پژوهشی متعددی برای بررسی راهکارهای متعدد برای تجزیه و تقسیم این کشورها به راه انداخته است. مرکز «دایان» یکی از مهمترین مراکز پژوهشی اسرائیل است که بخش عمده راهبردهای مورد بررسی در آن، به مسئله تجزیه کشورهای عربی برمیگردد.
حقیقت این است که آنچه در بسیاری از کشورهای عربی از شمال عراق گرفته تا جنوب و غرب دارفور، نتیجه فعالیت همین مرکز اسرائیلی است. اغلب دولتهای عربی از جمله مصر، عربستان، سوریه، لبنان، یمن، الجزایر، مغرب و لیبی در پروژه تجزیه این مرکز گنجانده شده است. این مرکز، سالهاست که اوضاع این کشورها و حضور گروههای طائفهای و مذهبی مختلف را رصد میکند و گزارشهای مورد نظر را در اختیار موساد قرار میدهد و توصیههای لازم برای نفوذ عناصر موساد به این گروهها را ارائه میکند.
تحرک اسرائیل در شمال عراق
این پژوهشها که از سوی مرکز دایان صورت گرفت، نقش زیادی در زمینهسازی برای فعالیتهای اسرائیل در شمال عراق و جنوب سودان داشته است.
«عوفرا بانجو» محقق عراقی الاصل در این مرکز، بخش عراق و «یهودیت رونین» بخش سودان را هدایت میکردند و مسئله تقسیم و تجزیه این دو کشور در صدر فعالیتهای این دو فرد قرار داشت.
طرح تجزیه کشورهای عربی ابتدا در نوشتههای «مایکل لیدن» صاحب نظریه هرج و مرج ساختگی دیده شد. لیدن یکی از کارشناسان ارشد اندیشکده «امریکن اینترپرایز» است که ایدههای خود درباره عراق و خاورمیانه را به دولت بوش ارائه میکرد. او در سال 2002 طرح تغییر خاورمیانه از داخل طی 10 سال را پیشنهاد وتدوین کرد.
جنگ عراق دروازه ورود
تجزیه جهان عرب، بخشی از طرح تغییر منطقه از داخل بود که جنگ عراق دروازه ورود به این امر بود. این چیزی است که «چارلز کراوتهامر» یکی از برجستهترین اعضای گروه نومحافظهکار آن را تائید میکند. او کسی است که شاخصهای راهبرد جدید آمریکا در منطقه را مشخص میکند. این روشن است که طرحهای تجزیه آمریکایی و اسرائیلی در یک نقطه مشترک به هم رسیدند. این تلاقی از زمان به قدرت رسیدن نومحافظهکاران در واشنگتن در سال 2001 و پیروزی لیکود در انتخابات 2000 اسرائیل صورت گرفت. از همین زمان هماهنگیها و همکاریهای دو جانبه صورت گرفت زیرا هر دو طرف دارای همپیمانیها و برنامههای سیاسی مشترک بودند، نظیر پاکسازی مسئله فلسطین، زیر سؤال بردن مرجعیت روند صلح، یعنی توافقنامه مادرید در سال 1991 و دو توافقنامه اسلو در 1993 و 1995 و اجرای طرح قدیمی حمله به عراق که زئیف چف در سال 1982 از آن سخن به میان آورده بود. این طرح در سال 1992 از سوی «پل وولفویتز» یکی از نومحافظهکاران برجسته تدوین شد. او یکی از مهمترین طراحان نقشه حمله نظامی به عراق در سال 2003 بود. اسناد موجود نیز نشان میدهد که اهداف او به مرزهای عراق منحصر نمیشد و شامل سراسر جهان عرب میشد.
زئیف چف تحلیلگر سیاسی معروف اسرائیل در یک شماره روزنامه هاآرتص در سال 1982 نوشت: تجزیه عراق میتواند بهترین اتفاقی باشد که به نفع اسرائیل تمام شود. 25 سال پس از انتشار این مقاله، مجلس سنای آمریکا در آخرین هفته سپتامبر قطعنامه غیر الزام آور تجزیه عراق به 3 بخش طائفهای را تصویب کرد.
حقیقت این است که اسرائیل با سوء استفاده از حضور اقلیتها در کشورهای عربی، تلاش میکند طرح تجزیه دولتهای عربی را محقق کند. اسرائیل در این مسیر بر اساس اصل «جذب و تفرقه» عمل میکند یعنی با اقلیتها ارتباط میگیرد و آنها را در خارج از چارچوب ملی جذب و به جدایی طلبی ترغیب میکند. این شیوهها را «عودید ینون» وضع و سپس به وزارتهای خارجه و جنگ اسرائیل ارائه کرد و این مسئله در فوریه 1982 منتشر شد. ینون معتقد بود که توافقنامه کمپ دیوید که با مصر امضا شد، اشتباه اسرائیل بود. لذا برای اصلاح و جبران ضرری که این توافقنامه به اسرائیل وارد کرد باید تلاش کرد تا مصر به 4 بخش و دولت تقسیم و تجزیه شود.
پژوهشهای متعددی در اسرائیل در این زمینه شد و موضع صهیونیستها در قبال اقلیتها در منطقه عربی بر اساس اصل « جذب و تفرقه» است. به این معنا که با اقلیتها ارتباط برقرار میکند و سپس خارج از چارچوب ملی آنها را جذب و سپس به جداییطلبی ترغیب میکند. ینون همچنین از تقسیم لبنان به 7 بخش، تجزیه سودان به 3 دولت و سوریه به 4 بخش سخن به میان آورده بود و خواستار تجزیه عراق نیز بود زیرا اگر چنین امری محقق نشود، خطر بزرگی برای اسرائیل به شمار خواهد آمد.
تجزیه شرق
ینون همچنین خواستار تجزیه کشورهای حوزه خلیج فارس و ذوب کردن اردن بود. در سال 1985 یک کتاب از سوی ریاست ستاد مشترک ارتش اسرائیل منتشر شد که شامل طرحهایی بود که اولین بار ینون از آن سخن به میان آورده بود. مولف از تلاشهای اسرائیل در هدف قرار دادن عراق و تجزیه این کشور و نقش آن در ترغیب و پشتیبانی از آمریکا در برنامهریزی و حمله به عراق و سرنگون کردن رژیم حاکم در عراق در سال 2003 نوشته بود. در این کتاب همچنین از جزئیات طرحهای دیگر اسرائیل برای تجزیه سوریه، لبنان، الجزایر، سودان و خلیج فارس سخن به میان آمده بود.
شاید یکی از خطرناکترین طرحهای تجزیه جهان عرب طرح پیشنهادی «برنارد لویس»، مورخ صهیونیستی-آمریکایی مشهور بود که مجله «اکسکیوتف اینتلجنت ریسرچ پروجکت» وابسته به وزارت دفاع آمریکا در ژوئن 2003 آن را چاپ کرد. در طرح او، پیشنهاد تجزیه خاورمیانه به بیش از 30 دولت سکولار و مذهبی برای حمایت از منافع آمریکا و اسرائیل ارائه شده بود. این طرح شامل تجزیه عراق به 3 دولت، ایران به 4 دولت، سوریه به 3 دولت، اردن به 2 دولت، لبنان به 5 دولت، عربستان به چند دولت و ... بود.
برنارد لویس معتقد است که تمامی رژیمها با اختلافات طائفهای و مذهبی و درگیری بر سر نفت، آب، مرزها و حاکمیتها از پا درخواهند آمد. این مسئله دیگری است که موجب برتری و بالاتر بودن اسرائیل برای دستکم 50 سال آینده خواهد شد.
مولف این کتاب سپس به دیدگاه صهیونیستی-اسرائیلی در قبال عربها که تحت تاثیر فلسفه برتری نژادی اشاره میکند. زیرا در نظر انسان یهودی - اروپایی، او در مقایسه با عرب عقب مانده، برتر و در مقایسه با عرب وحشی، متمدن است. حتی هرتزل نیز ذکر میکند که تشکیل دولت صهیونیستی در فلسطین یک عنصر اساسی و مهم برای مقابله با روح وحشی حاکم بر آسیا به شمار میآید. ادبیات یهود در تورات تحریف شده و تلمود نیز برپایه خود برتربینی و نژاد پرستی وکوچک شمردن دیگران است.
به رغم وجود اختلافاتی میان مورخین، شخصیتهای سیاسی و نظامی صهیونیستها درباره تعداد دولتهای تجزیه شده جهان عرب و خاورمیانه همه آنها بر اصل و ضرورت تجزیه کشورهای حاضر در منطقه توافق دارند و برای تحقق این طرح میکوشند.